Web Analytics Made Easy - Statcounter

«جهان با من برقص» برای جذب مخاطب از کمدی‌ استفاده می‌کند اما دست او را از مفاهیم غنی درباره زندگی و مرگ خالی می‌گذارد. ۲۴ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۱۶ فرهنگی سینما و تئاتر نظرات - اخبار فرهنگی -

خبرگزاری تسنیم، حمید صنیعی:

سبک ساخت فیلم‌های فلسفی با طعم کمدی که می‌توان آن را کمدی-فلسفی خواند روش مناسبی برای سینما است که در آن بتوان مفاهیم دشوار یا عمیقی مانند «معنای زندگی» و «مرگ» را به تصویر کشید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ساخت و پرداخت چنین مفاهیمی در سینما باید آسان شود تا مخاطبین بتوانند آن را تماشا کنند. و اگر نه رویکرد خلاف آن با ماهیت سینما که مخاطب پسند است در تضاد است. 

از این رو ساخت سینمایی «جهان با من برقص» با این رویکرد که هم مفهوم خواص فهم و عوام پسند بزند مقبول است اما ذکر سه نکته در این باب ضروری است.

اول اینکه طنزِ فیلم‌های کمدی-فلسفی باید در خدمت مفهوم و محتوای اصلی فکری فیلم باشد. یعنی جهت طنز و خنداندن مخاطب چیزی جدای از هدف و مقصد نهایی فیلم نباید باشد. اما «جهان با من برقص» از این جهت ضعف جدی دارد. کمدی‌های مهمانان فیلم در این راستا نیست بلکه در فضا و عالمی دیگر قرار دارد که جدای از فیلم هم قابل تماشا است. مانند شوخی‌های جنسی و بی‌ربط نسبت به فیلم در طویله یا بزن و برقص‌ها و...

دومین نکته در این باره همین شوخی‌های مبتذل در فیلم است. چرا باید حتی در این فیلم که قصد دارد مسأله مهمی مانند معنای زندگی و عبور از افسردگی را بیان کند و از این رو در سطح بالا و فرهیخته‌ای قرار دارد، ما شاهد این بیماری عفونی امروز سینمای کشور باشیم؟ با نبودن شوخی‌های مبتذل در این فیلم چه چیز از آن کم می‌شد؟

نمایی از فیلم جهان با من برقص

نکته سوم این است که پرداخت به کمدی فیلم و تلاش برای داشتن جذابیت‌هایی برای مخاطب باعث شده است که کارگردان تبیین تم اصلی خود و مشخص کردن پیام آن را گم کند و نمی‌داند که باید با آن دقیقاً چه‌کار کند. این اتفاق باعث می‌شود که هرچه جلوتر می‌رویم مخاطب از بلاتکلیفی شخصیت افسرده و رو به مرگ فیلم دچار خستگی شود و احساس کند که فیلم با خروج از مسیر اصلی خودش بیشتر او را سرگرم می‌کند تا حرفی برای گفتن داشته باشد.

سرانجام فرصت کم باقی مانده برای بیان حرف و مقصد اصلی و نهایی درام باعث می‌شود که عجولانه و یکباره همه چیز عوض شود و بدون توجیه مشخص و قوی‌ای عامل افسردگی از بین رفته و بساط شادی برپا شود و زندگی برای بیمار معنا پیدا کند. به صورتی که مخاطب از خود سوال می‌کند که چرا او که تا چند سکانس قبل‌تر قصد خودکشی می‌کند حالا با تغییر اندک فضای پیرامونش یکباره از این رو به آن رو می‌شود.

نمایی از فیلم جهان با من برقص

این روال نپخته و پرشتاب در آخر فیلم، بدون داشتن مقدمات لازم منجر به آن شده است که سوژه خوب فیلم رسماً کشته شود و «جهان با من برقص» بیشتر یک کمدی با زینت‌آلات هنری و فلسفی شود.

با این حساب «جهان با من برقص» مخاطب را با بازیگران چهره و کمدی سطحی که امروز متأسفانه ذائقه تماشاگران را عوض کرده است به سالن سینما می‌کشاند اما پیام مهم و غنی به مخاطب هنگام بیرون رفتن از سینما نمی‌دهد.

نگاهی به "زیرنظر"| چرا طنز سالم در سینمای ایران کمرنگ شده است؟نگاهی به فیلم «سونامی»|یک جسارت تباه شدهنگاهی به تازه‌ترین اثر جیرانی| "آشفتگی" در فرم، سرگردانی در محتوانگاهی به فیلم مسخره باز| توانایی فنی کافی نیست، دل بیننده باید برای آدم‌ها بتپد

انتهای پیام/

R1544/P/S4,34/CT4 واژه های کاربردی مرتبط فیلم‌های سینمایی ایران سینما

منبع: تسنیم

کلیدواژه: فیلم های سینمایی ایران سینما فیلم های سینمایی ایران سینما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۵۰۵۸۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

علیرضا عسگری؛ سوژه‌ای سوخته برای فرار از شکست

داستان سردار علیرضا عسگری بازنشسته سپاه و اولین فرمانده رسمی سپاه لبنان و معاون بازرسی وزارت دفاع در دولت خاتمی از آنجا آغاز شد که این فرد در ۱۸ آذر ۱۳۸۵ در جریان سفری به ترکیه، ناپدید شد.

به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی به بررسی گزارش اینترنشنال درباره علیرضا عسگری پرداخت. این تحلیلگر سیاسی در این باره نوشت: بار دیگر پس از ۱۷ سال، یک سوژه سوخته امنیتی با گزارشی که «اینترنشنال» در پنجم اردیبهشت ماه منتشر کرد، محور خبری – تحلیلی برخی منابع و افراد قرار گرفت. اینترنشنال با ارائه گزارشی با عنوان «علیرضا عسگری؛ از سردار رضا چیفتن تا مستر جان دوو»، پس از ۱۷ سال تلاش کرده این سوژه را برجسته و در میان اخبار مهم این روزها که سراسر آمریکا را به جهت اعتراضات گسترده در دانشگاههای این کشور در حمایت از مردم غزه و نسل کشی صهیونیست ها فرا گرفته، کمرنگ کند.

در صدد بازخوانی آنچه در سال ۱۳۸۵ اتفاق افتاد و در صدر اخبار آن روزها قرار گرفت، نیستیم. اما بدنبال این پاسخ هستیم که چرا اینترنشنال - این رسانه اجاره ای در خدمت نظام سلطه - در این مقطع زمانی به این سوژه پرداخته است. داستان سردار علیرضا عسگری بازنشسته سپاه و اولین فرمانده رسمی سپاه لبنان و معاون بازرسی وزارت دفاع در دولت خاتمی از آنجا آغاز شد که این فرد در ۱۸ آذر ۱۳۸۵ در جریان سفری به ترکیه، ناپدید شد و در طول این ۱۷ سال، اطلاعات ضد و نقیض زیادی در باره او در فضای رسانه ای در داخل و خارج منتشر شده است. برخی سفر او به سوریه و پس از آن به ترکیه به بهانه تجارت زیتون و... را برنامه ای هدفمند از سوی وی برای پناهندگی و همکاری با سرویس های جاسوسی دانسته و برخی دیگر کشاندن او به سوریه و ترکیه را با هدف ربایش و نه از روی اختیار می دانند.

اینترنشنال در گزارش اخیر خود تلاش کرده او را همکار سازمان سیا معرفی کرده و این همکاری را خیلی بیشتر از زمانی اعلام کند که او به سوریه و ترکیه رفته و سپس ناپدید شده است و در این گزارش با استناد به سخنان همسر او و سفرش به تایلند در سال ۱۳۸۴ و احتمال ارتباط گیری او با عوامل سیا پیوند داده است. اینتر نشنال به نقل از سخنان سردار احمدی مقدم در تاریخ ۲۵ آذر ۹۱ در مراسم ششمین سالگرد مفقود شدن عسگری - در صورت درست بودن انتساب این سخنان به احمدی مقدم - مدعی است عسگری یک روز قبل از رفتنش به سفر تجاری سوریه و ترکیه به دفتر او رفته و گفته: «او گفت شاید دیگر همدیگر را نبینیم. من آمده‌ام این‌جا تا حرف‌هایی را به شما بزنم که بعدا آن را پیگیری کنید.»این جمله یعنی عسگری می‌دانست که دیگر قرار نیست به کشور برگردد و با برنامه می خواست باقی زندگی‌اش را با یک هویت تازه بگذراند و آن‌چنان که در ادبیات سیاسی و حقوقی آمریکا رایج است او از این به بعد «مستر جان دوو» که نامی برای افراد با هویت ناشناس است، در آمریکا یا آلمان که می گویند یکی از این دو محل زندگی اوست، زندگی کند.

اما در رابطه با گزارش هدفمند اینترنشنال و زمان انتشار این گزارش در این مقطع زمانی چند نکته وجود دارد:

۱ - برجسته دیدن نقش علیرضا عسگری در داشتن اطلاعات فوق محرمانه در زمینه های هسته ای و نظامی و شناخت مقامات کلیدی درگیر در برنامه هسته ای و نظامی ایران و همکاری اطلاعاتی او با سرویس های جاسوسی شاید در مقطعی که عسگری اشتغال داشته، حائز اهمیت بوده باشد ولی نباید فراموش کرد که عملا برنامه هسته ای ایران از زمانی که آژانس روی آن سوار و برای ایران پرونده تشکیل داد به سالهای ۱۳۸۲-۱۳۸۳ برمی گردد و در آن مقطع برنامه هسته ای ایران از چنین گستردگی که امروز برخوردار است، برخوردار نبوده است. عسگری هم در آن مقطع نه به جرم جاسوسی، بلکه به جرم مسایل مالی و اخلاقی دستگیر و ۱۸ ماه در زندان بود. بعد از آزادی هم هیچ ارتباطی با بخش های نظامی یا هسته ای و... نداشته است.

حداکثر بهره برداران از عسگری در سرویس های جاسوسی می تواند به همان میزانی باشد که موساد در ایران عملیات انجام داده است. مثلا با توجه به مسئولیت او در معاونت بازرسی وزارت دفاع می توان عسگری را در لو دادن محل کانتینر های اسناد تاریخ گذشته و اعلام شده هسته ای ایران به آژانس بین المللی انرژی هسته ای آنهم نه زمانی که به شور آباد منتقل شد، دانست. برفرض که عسگری کسی بوده که شهید محسن فخری‌زاده را به عنوان شخصیت محوری برنامه نظامی هسته‌ای جمهوری‌اسلامی به آمریکا معرفی کرده است، دیگر دانشمندان هسته ای شهید ما که هیچ ارتباط تشکیلاتی با مسئولیت سازمانی او نداشته اند و تازه در سالهای ابتدایی دهه ۹۰ این افراد به جرگه دانش هسته ای ما پیوسته اند، با کدام کانال اطلاعاتی دشمن به شهادت رسیده اند؟

۲ - این نوع پروژه تعریف کردن و نام بردن از عسگری بیش از آنکه حاوی اطلاعات و داشتن نقش های برجسته برای عسگری در لو دادن برنامه های نظامی و هسته ای ایران باشد، احتمال دیگری را در ذهن متبادر می کند و آن اینکه منبع یا منابع دیگری در اختیار دشمن است و برای نسوزاندن مهره خود از یک مهره سوخته استفاده می کنند تا بتوانند در شرایط مناسب برنامه ترور یا هر اقدام دیگر خود را عملیاتی کنند.

۳ - نباید فراموش کرد که دشمن زبون صهیونیستی و مهره گردان اصلی او یعنی آمریکا در عملیات غرور آفرین «وعده صادق» ضربه سنگینی را متحمل شده است و برای فرار از این شکست بزرگ، بدنبال انحراف افکار عمومی از این شکست است. رژیم صهیونیستی و دستگاه اطلاعاتی آن با عملیات «طوفان الاقصی» حماس غافلگیر و گیج و مبهوت شده بود و ۸ ماه است که با وجود شخم زدن غزه و کشتار جنون آمیز ۳۳ هزار زن و کودک در این باریکه، نتوانسته دستاوردی را به درست آورد و عملیات وعده صادق سپاه نیز تیر خلاص را بر دستگاههای امنیتی – اطلاعاتی این رژیم و دستگاه اطلاعاتی آمریکا که پشتیبانی کننده اصلی آمریکا از رژیم صهیونیستی است، وارد کرد. بنابراین، انتشار گزارش اینترنشنال و بازی با مهره سوخته ۱۷ سال پیش را باید عاملی برای توجیه شکست های اطلاعاتی آمریکا و صهیونیست ها دانست.

افتضاح این شکست تا آنجاست که تاکنون سه مقام نظامی اطلاعاتی و امنیتی رژیم استعفا داده اند و این ننگ بزرگی برای آمریکا، اسرائیل و دیگر حامیان غربی آنهاست که تلاش دارند این موجود رو به مرگ را احیا کنند.

۴ - با شکست اطلاعاتی و میدانی اسرائیل در طوفان الاقصی و عملیات وعده صادق ایران، به نظر می رسد غرب با محوریت آمریکا و فشار به آژانس بین المللی انرژی اتمی در صدد باز کردن پرونده جدید هسته ای و موشکی برای کشورمان است و ممکن است اقدام به برخی اطلاعات غلط در این زمینه در روزها و ماههای پیش رو در این دو زمینه داشته باشد و با انتشارگزارشی از علیرضا عسگری در پی اعتبار بخشی به اطلاعات غلط خود است تا بگوید با توجه به مسئولیت او در دوره ای، این اطلاعات داده شده و البته غلط قابل استناد است که این سناریوی طراحی شده از هم اکنون محکوم به شکست است.

دیگر خبرها

  • سریال‌های جدید آنتن را پررونق می‌کنند؟
  • مهدی نصیری؛ سوژه‌ی متفکر یا شخصیت مبتذل؟
  • ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟ / معرفی چهره‌های جدید
  • پدیده والیبال ایران سوژه پست جدید فدراسیون جهانی
  • ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟/ معرفی چهره‌های جدید
  • گفت‌وگو باکارگردان مجموعه‌مستند «پابه‌ماه»/ قصه‌هایی تماشایی از امید و زندگی
  • شوخی توماس مولر با شوامنی؛ می‌خوای تاکتیک‌های بایرن مونیخ رو بفهمی؟ / عکس
  • سوژه امسال نون خ لب مرز بود | ۲ خط قرمز مهم که در این سریال رعایت شد
  • زنده یاد آتیلا پسیانی خالق خاطرات دهه شصتی‌ها بود
  • علیرضا عسگری؛ سوژه‌ای سوخته برای فرار از شکست